علیرغم اینکه چندتا از دوستا گفتن که : وااای اینو ببین خیلی خفنه (که نبود به نظرم). اصن م و فلان وبیسار انقدر بی حوصله داشتم می دیدمش که حتی نمی خواستم زیرنویس رو با تصویر هماهنگ کنم. حالا دیگه اینجاش به دلم نشست، نه فقط برای این دیالوگ ها بلکه برای اینکه من تازه کتاب "درباره ی معنی زندگی" رو شروع کردم و این ارتباط بین کتاب و این صحنه ته دلم رو قلقک داد.
پ.ن: الان متوجه شدم که مرزهای بی کیفیت آپلود کردن رو جا به جا کردم :دی
درباره این سایت